زن ایرونی زن ایرونی بعد از طلاق مامان و بابا من و برادرم با مادرم بودیم خواهرم هم رفت خونه شوهرش مادرم خاستگار زیاد داشت چون سنش کم بود با اینکه داماد هم داشت روحیم خیلی حساس شده بود پدرم هر وقت زنگ میزد فقط حال برادرم رو میپرسید و اصلا سراغی از من نمیگرفت ادامه مطلب ... کودکی من همه توی دعواهای مامانم و مادر شوهرش بود اما اون موقع اینا هیچ کدوم غصه نداشت من با عروسکم سرگرم بودم وخوشحال بودم. وقتی مامان و بابام دعواشون میشد من فقط میترسیدم از گریه های مامان سر در نمی آوردم....
ادامه مطلب ... |
||
![]() |